مبانی نظری سازمان یادگیرنده و نظریهها و الگوهای سازمان یادگیرنده
دارای 55 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
-1-2- تاریخچه سازمان یادگیرنده
نظريه سازمانهاي يادگيرنده، اساساً با تكميل نظريههاي مربوط به يادگيري و يادگيري سازماني شکلگرفته و به همين علت، محققين متعددي در شكلگيري آن نقش داشتهاند. به اقرار تمامي صاحبنظران، نظريهپرداز اصلي سازمان يادگيرنده «پيتر ام.سنگه» از دانشگاه MIT بود. سنگه در 1990 مقالهاي تحت عنوان «كار جديد رهبر؛ ساختن سازمانهاي يادگيرنده» منتشر كرد. سپس در همان سال، كتاب «فرمان پنجم، هنر و مهارت سازمان يادگيرنده» را به رشته تحرير درآورد و در آن، نظريه خود را در خصوص سازمان يادگيرنده، به طور مبسوط شرح داد. سازمان یادگیرنده بیش از آن که یک نظریه یا مدل سازمانی باشد، انعکاس دهنده نوعی تفکر و بینش در مورد کار، انسان، سازمان و مدیریت بوده و برآیند تمام تأکیداتی است که بر اهمیت و ضرورت آموزش همهجانبه و مستمر کارکنان و نقش بیهمتای چنین آموزشهایی در افزایش کار آیی و اثربخشی سازمانی صورت گرفته است(یوسفی وذهبیون،1389).مک کیل واسلوکام چهار مدل سازمانی را توصیف کردهاند ،سازمانهایی که میدانند، سازمانهایی که درک میکنند، سازمانهایی که فکر میکنند و سازمانهایی که یاد میگیرند یا همانا سازمانهای یادگیرنده. گرچه، سازمانهایی که یادمی گیرند رویکرد شفاف تری به تغییر دارند،به نظرمی رسد تغییرات آنها و یادگیریشان از تغییرات، به عنوان جزیی از ارزشهای فرهنگی و ساختاریشان باشد. در این نوع سازمان، تغییر به عنوان درون داد یادگیری است. علاوه بر این، چنین سازمانی فرصتهای برای توسعه بهسازی فردی کارکنان به وجود میآورد و یک رابطه شفاف و دائمی را با مشتریان خود ایجاد میکند(آراسته و عنایتی،1388). سازمان یادگیرنده موانع ساختاری یادگیری را حذف میکند، ساختارهای توانمندسازی ایجاد میکند و ارزیابی یادگیری و توسعه را امکانپذیر میسازد. چنین سازمانی بر رهبری تکیه میکند که به افراد برای یافتن مقصد، حذف موانع و مشکلات شخصی و ایجاد ساختارهای تسهیلکننده یاری رسانده و به آنها بازخورد داده و منافع حاصل از یادگیری را نشان میدهد. به این ترتیب سازمان یادگیرنده ساز و کارهایی را ایجاد کرده و فراهم میسازد که فرایند یادگیری سازمانی را توسعه میدهند. یادگیری اثربخش دارای ویژگیهای تدریجی، فشرده، فوری و عملکردی است(لگزیان و ملکزاده،1389).سازمانی که قصد دارد به صورت «سازمان یادگیرنده» درآید، باید قادر باشد ایدههای جدیدی ارائه دهد و برای مشکلات سازمان راهحلهای آزمایش نشده و جدیدی بیندیشد؛ و به طور کلی، «خلاق» باشد. به هر حال، برای اینکه سازمانی یادگیرنده شود، فقط خلاقیت کافی نیست. سازمان یادگیرنده باید نسبت به ایدههای جدیدی که ارائهشدهاند عکسالعمل نشان دهد، ایدهها را ارزیابی کند و روشهایی را که مناسب نیستند رد کند. سازمانهایی که چنین دیدگاهی دارند، آمادگی تغییر در رفتار دارند. باید در نظر داشته باشیم که سازمان یادگیرنده سازمانی است که به طور مداوم و پیوسته با محیط خود در ارتباط باشد؛ و به محیطی که درآن عمل میکند پاسخ دهد(بیک زاد و همکاران ،1389).
2-1-3- تعاریف سازمان یادگیرنده
سنگه در کتاب خود، سازمان یادگیرنده را چنین تعریف میکند: «سازمانهای یادگیرنده، سازمانهایی هستند كه در آن افراد به طور مستمر در حال توسعه ظرفیت خود جهت تحصیل نتایجى هستند كه به واقع طالب آنند، جایى كه الگوهاى تازه فكركردن پرورش مییابد، محلى كه خواستهها و تمایلات گروهى تحقق مى یابدو بالأخره مجموعه اى كه در آن افراد پیوسته میآموزند كه چگونه با یكدیگر بیاموزند»(عنایتی، ۱۳۸۷).
نظریهها و الگوهای سازمان یادگیرنده
در مباحث دانشگاهی مفهوم سازمان یادگیرنده، عموماً دو الگوی اساسی برای ایجاد آن وجود دارد، الگوی آمریکایی که ابداع و ساخت پیتر سنگه است و الگوی اروپایی که توسط چندین نویسنده و نظریهپرداز مطرح و برجسته این عرصه به نگارش درآمده است. سایر اندیشمندان و صاحبنظران سازمان یادگیرنده نیز، به نوعی از این دو الگو الهام گرفته و تا حدودی با بسط و گسترش یک یا چند بعد از آن، به ارائه الگوهایی برای ایجاد سازمان یادگیرنده پرداختهاند(رضایی منش و نوربخش 1388).
2-1-10-1- سازمان یادگیرنده از نظر سنگه
سنگه(1990) نظریهپرداز اصلی سازمان یادگیرنده بر این باور است که سازمانهای جهان امروز باید توانایی تطابق با دگرگونیهای مداوم را برای نیل به موفقیت داشته باشند . به بیان بهتر ،سازمانها باید سازمانهای آموزنده (یادگیر یا یادگیرنده) شوند(رحمان سرشت ،1386) و برای حفظ مزیت رقابتی خود به صورت موجودیتی واحد و یکپارچه قادر به یادگیری سریع تر نسبت به رقبا باشند.زیرا در سده نوین تنها چیزی که میتواند شما را از سایر رقبا جلوتر بیندازد، یادگیری سریع تر و بهتر است« سنگه »از سازمان یادگیرنده به عنوان سازمانی یاد میکند که نمیتوان درون آن یاد نگرفت زیرا یادگیری به عنوان بخشی از حیات در آن نهادینه شده است.وی مهارتهای ( فرمانهای) پنجگانه زیر را برای ایجاد یادگیری سازمانی لازم و ضروری میداند:
مهارت فردی : بیانگر سطح بالایی از حرفهای بودن در یک موضوع یا در حوزهای از مهارت (ویژه ) است . مهارت فردی مستلزم تعهد بلندمدت به یادگیری است که منجر به تخصص ، تبحر ویژه و جذاب در زمینه وظایف یا مسئولیتهای سازمانی فرد میشود(زالی، 1385).
الگوهای ذهنی : بیانگر تصورات و نگرش عمیق افراد درباره جهان ، کار ، خانواده و رویدادهاست که بر درک افراد از جهان و چگونگی رفتار آنها تأثیر میگذارد(شریفی واسلامیه،1387).
دارای 55 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
-1-2- تاریخچه سازمان یادگیرنده
نظريه سازمانهاي يادگيرنده، اساساً با تكميل نظريههاي مربوط به يادگيري و يادگيري سازماني شکلگرفته و به همين علت، محققين متعددي در شكلگيري آن نقش داشتهاند. به اقرار تمامي صاحبنظران، نظريهپرداز اصلي سازمان يادگيرنده «پيتر ام.سنگه» از دانشگاه MIT بود. سنگه در 1990 مقالهاي تحت عنوان «كار جديد رهبر؛ ساختن سازمانهاي يادگيرنده» منتشر كرد. سپس در همان سال، كتاب «فرمان پنجم، هنر و مهارت سازمان يادگيرنده» را به رشته تحرير درآورد و در آن، نظريه خود را در خصوص سازمان يادگيرنده، به طور مبسوط شرح داد. سازمان یادگیرنده بیش از آن که یک نظریه یا مدل سازمانی باشد، انعکاس دهنده نوعی تفکر و بینش در مورد کار، انسان، سازمان و مدیریت بوده و برآیند تمام تأکیداتی است که بر اهمیت و ضرورت آموزش همهجانبه و مستمر کارکنان و نقش بیهمتای چنین آموزشهایی در افزایش کار آیی و اثربخشی سازمانی صورت گرفته است(یوسفی وذهبیون،1389).مک کیل واسلوکام چهار مدل سازمانی را توصیف کردهاند ،سازمانهایی که میدانند، سازمانهایی که درک میکنند، سازمانهایی که فکر میکنند و سازمانهایی که یاد میگیرند یا همانا سازمانهای یادگیرنده. گرچه، سازمانهایی که یادمی گیرند رویکرد شفاف تری به تغییر دارند،به نظرمی رسد تغییرات آنها و یادگیریشان از تغییرات، به عنوان جزیی از ارزشهای فرهنگی و ساختاریشان باشد. در این نوع سازمان، تغییر به عنوان درون داد یادگیری است. علاوه بر این، چنین سازمانی فرصتهای برای توسعه بهسازی فردی کارکنان به وجود میآورد و یک رابطه شفاف و دائمی را با مشتریان خود ایجاد میکند(آراسته و عنایتی،1388). سازمان یادگیرنده موانع ساختاری یادگیری را حذف میکند، ساختارهای توانمندسازی ایجاد میکند و ارزیابی یادگیری و توسعه را امکانپذیر میسازد. چنین سازمانی بر رهبری تکیه میکند که به افراد برای یافتن مقصد، حذف موانع و مشکلات شخصی و ایجاد ساختارهای تسهیلکننده یاری رسانده و به آنها بازخورد داده و منافع حاصل از یادگیری را نشان میدهد. به این ترتیب سازمان یادگیرنده ساز و کارهایی را ایجاد کرده و فراهم میسازد که فرایند یادگیری سازمانی را توسعه میدهند. یادگیری اثربخش دارای ویژگیهای تدریجی، فشرده، فوری و عملکردی است(لگزیان و ملکزاده،1389).سازمانی که قصد دارد به صورت «سازمان یادگیرنده» درآید، باید قادر باشد ایدههای جدیدی ارائه دهد و برای مشکلات سازمان راهحلهای آزمایش نشده و جدیدی بیندیشد؛ و به طور کلی، «خلاق» باشد. به هر حال، برای اینکه سازمانی یادگیرنده شود، فقط خلاقیت کافی نیست. سازمان یادگیرنده باید نسبت به ایدههای جدیدی که ارائهشدهاند عکسالعمل نشان دهد، ایدهها را ارزیابی کند و روشهایی را که مناسب نیستند رد کند. سازمانهایی که چنین دیدگاهی دارند، آمادگی تغییر در رفتار دارند. باید در نظر داشته باشیم که سازمان یادگیرنده سازمانی است که به طور مداوم و پیوسته با محیط خود در ارتباط باشد؛ و به محیطی که درآن عمل میکند پاسخ دهد(بیک زاد و همکاران ،1389).
2-1-3- تعاریف سازمان یادگیرنده
سنگه در کتاب خود، سازمان یادگیرنده را چنین تعریف میکند: «سازمانهای یادگیرنده، سازمانهایی هستند كه در آن افراد به طور مستمر در حال توسعه ظرفیت خود جهت تحصیل نتایجى هستند كه به واقع طالب آنند، جایى كه الگوهاى تازه فكركردن پرورش مییابد، محلى كه خواستهها و تمایلات گروهى تحقق مى یابدو بالأخره مجموعه اى كه در آن افراد پیوسته میآموزند كه چگونه با یكدیگر بیاموزند»(عنایتی، ۱۳۸۷).
نظریهها و الگوهای سازمان یادگیرنده
در مباحث دانشگاهی مفهوم سازمان یادگیرنده، عموماً دو الگوی اساسی برای ایجاد آن وجود دارد، الگوی آمریکایی که ابداع و ساخت پیتر سنگه است و الگوی اروپایی که توسط چندین نویسنده و نظریهپرداز مطرح و برجسته این عرصه به نگارش درآمده است. سایر اندیشمندان و صاحبنظران سازمان یادگیرنده نیز، به نوعی از این دو الگو الهام گرفته و تا حدودی با بسط و گسترش یک یا چند بعد از آن، به ارائه الگوهایی برای ایجاد سازمان یادگیرنده پرداختهاند(رضایی منش و نوربخش 1388).
2-1-10-1- سازمان یادگیرنده از نظر سنگه
سنگه(1990) نظریهپرداز اصلی سازمان یادگیرنده بر این باور است که سازمانهای جهان امروز باید توانایی تطابق با دگرگونیهای مداوم را برای نیل به موفقیت داشته باشند . به بیان بهتر ،سازمانها باید سازمانهای آموزنده (یادگیر یا یادگیرنده) شوند(رحمان سرشت ،1386) و برای حفظ مزیت رقابتی خود به صورت موجودیتی واحد و یکپارچه قادر به یادگیری سریع تر نسبت به رقبا باشند.زیرا در سده نوین تنها چیزی که میتواند شما را از سایر رقبا جلوتر بیندازد، یادگیری سریع تر و بهتر است« سنگه »از سازمان یادگیرنده به عنوان سازمانی یاد میکند که نمیتوان درون آن یاد نگرفت زیرا یادگیری به عنوان بخشی از حیات در آن نهادینه شده است.وی مهارتهای ( فرمانهای) پنجگانه زیر را برای ایجاد یادگیری سازمانی لازم و ضروری میداند:
مهارت فردی : بیانگر سطح بالایی از حرفهای بودن در یک موضوع یا در حوزهای از مهارت (ویژه ) است . مهارت فردی مستلزم تعهد بلندمدت به یادگیری است که منجر به تخصص ، تبحر ویژه و جذاب در زمینه وظایف یا مسئولیتهای سازمانی فرد میشود(زالی، 1385).
الگوهای ذهنی : بیانگر تصورات و نگرش عمیق افراد درباره جهان ، کار ، خانواده و رویدادهاست که بر درک افراد از جهان و چگونگی رفتار آنها تأثیر میگذارد(شریفی واسلامیه،1387).
مبانی نظری سازمان یادگیرنده و نظریهها و الگوهای سازمان یادگیرنده
دارای 55 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
دارای 55 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.